جدول جو
جدول جو

معنی فلک مدار - جستجوی لغت در جدول جو

فلک مدار
(فَ لَ مَ)
فلک محل. فلک سیر. فلک پیما: دربار فلک مدار. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ملک دار
تصویر ملک دار
دارای ملک، دارای آب و زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملک دار
تصویر ملک دار
مملکت دار، پادشاه، فرمانروا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لک دار
تصویر لک دار
چیزی که بر آن لک افتاده باشد
فرهنگ فارسی عمید
(فَ لَ مِ)
فلک سیر. فلک مرتبه. فلک محل:
این ز خوی، عالم ملک عصمت
وآن ز ری، عالم فلک مقدار.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(پَ لَ)
کاسه کوزه دار (در قمارخانه). (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ)
مانند فلک. به روش فلک. به شیوۀ فلک:
فلک وار می شد سری پرشکوه
گهی سوی صحرا گهی سوی کوه.
نظامی.
در قامت خویش بین فلک وار
پس قیمت خویشتن نگه دار.
نظامی.
فلک وار با هرکه بندد کمر
بر آب افکند چون زمینش سپر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
آنچه لک دارد. دارای لک، که نقطه ای از آن (از پرتقال یا خربزه یا سیب یا هندوانه و جز آن) براثر ضربت یا آسیبی از حال طبیعی بگرددو تباه و فاسد شود یا آغازد به تباهی. که به مقدار ناخنی یا کوچکتر و یا بزرگتر از آن فاسد شده باشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از فلک قدر
تصویر فلک قدر
بلند پایه والامقام
فرهنگ لغت هوشیار
پرتقال یا خربزه یا سیب یا هندوانه لکدار، قسمتی از میوه که فاسد و تباه شود آنچه لک دارد، قسمتی از میوه که بر اثر ضربت فاسد شده
فرهنگ لغت هوشیار
زمین دار، فئودال، مالک، ملاک، صاحب ملک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کلون در، چوبی که در ساخت کلون در به کار رود
فرهنگ گویش مازندرانی